امیر قافله ی عشق

**شاید این جمعه بیاید ،شاید **

**شاید این جمعه بیاید ،شاید **

امیر قافله ی عشق

جان و دل عاشقان نذر ولای علی
نذر علمدار عشق حضرت سید علی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۷:۳۸۱۴
ارديبهشت

سال 1332 شمسی بود من و عده ای از جوانان پرشورآن روزگار، پس ازتبادل نظر و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نمازرا به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نمازرا به زبان فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم. نایت اسکین

 والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند، آن ها پس از تبادل نظربا یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند، چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند.

 آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند. 

نایت اسکین

 

این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت.

 آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند، او دستور داد در وقتی معیّن ما را خدمتش رهنمون شوند .در روز موعود ما راکه تقریباً پانزده نفر بودیم، به محضرمبارک ایشان بردند، در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ما را مجذوب ساخت؛

 آن بزرگمرد را غیرازدیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی روبرو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه مارا صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید.

 وقتی آن ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید، آنگاه به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آن ها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ برنمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش روبرو می شد.

 پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من کسانی را می شناسم که _ نعوذبالله _ اصلاً نماز نمی خوانند، شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت، من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم.

 اکنون شما به خواسته دوران جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما، در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حلّ کرده اید.

 اکنون یکی از شما که از دیگران مسلط تراست، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکی ازما به عادت دانش آموزان دستش رابالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد، آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه مایک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمی آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد.

 در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسی «حسن»باشد، نمی توان به آن گفت «زیبا». ترجمه «حسن» زیباست؛ اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی آید. کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند. نمی توان «الله» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد.

 خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛ زیرا «رحمن» یکی از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول درکلمه بخشنده نیست؛ «رحمن» یعنی خدای که در این دنیا هم برمؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن اعطا می فرماید. در هرحال، ترجمه بخشنده برای «رحمن» درحد کمال ترجمه نیست.

 خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگرمقصودتان از رحیم من بود _ چون نام وی رحیم بود_ بدم نمی آمد «مهربان» ترجمه کنید؛ امّا چون رحیم کلمه ای قرآنی و نام پروردگاراست، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد؛ زیرا رحیم یعنی خدای که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد.

 در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذر خواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نمازبه عربی،نمازهای گذشته را اعاده کنیم.

ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و ازکار خود اظهار پشیمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خداحافظی کردیم. بعد نمازهارا اعاده کردیم و ازکار جاهلانه خود دست برداشتیم.


نایت اسکین 


 خاطره استاد دکتر محمد جواد شریعت با مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی را در رابطه با راز عربی بودن نماز

 

زهرا تقوی راد
۲۳:۵۴۱۲
ارديبهشت

 

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط تحول معنوی خود را

چنین بازگو نموده است که:

«در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان،

دلباخته من شد

و سرانجام در خانه‌ای خلوت مرا به دام انداخت،

با خود گفتم:

« رجبعلی، خدا می‌تواند تو را خیلی امتحان کند،

بیا یک بار تو خدا را امتحان کن!

و از این حرام آماده و لذتبخش به خاطر خدا صرف نظر کن

سپس به خداوند عرضه داشتم:

خدایا! من این گناه را برای تو ترک می‌کنم،

تو هم مرا برای خودت تربیت کن

آنگاه دلیرانه، همچون حضرت یوسف (علیه السلام)

در برابر گناه مقاومت می‌کند

و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب می‌ورزد

و به سرعت از دام خطر می‌گریزد.

که این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او می‌گردد

و دیده ی برزخی او باز می‌شود

و آن چه را که دیگران نمی‌دیدند و نمی‌شنیدند، می‌بیند و می‌شنود.

به طوری که چون از خانه خود بیرون می‌آید،

بعضی از افراد را به ‌صورت واقعی خود می‌بیند

 و برخی اسرار برای او کشف می‌شود.

از جناب شیخ نقل شده‌است که فرمود:

«روزی از چهار راه "مولوی"

و از مسیر خیابان "سیروس" به چهار راه "گلوبندک" رفتم و برگشتم،

فقط یک چهره آدم دیدم!

برگرفته از کتاب : کیمیای محبت اثر محمدی ری شهری
زهرا تقوی راد
۰۰:۰۵۱۰
ارديبهشت


تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

 اودختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد ، پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

 به ادامه ی مطلب مراجعه کنید

Normal0falsefalsefalsefalseEN-USX-NONEAR-SAMicrosoftInternetExplorer4
زهرا تقوی راد
۲۲:۲۹۰۷
ارديبهشت

سعید پسر گلم در مقطع راهنمایی تحصیل می کند ،انشایش را در وب گذاشتم ،خیلی دوست دارد جواب های شما عزیزان را در مورد سوالاتی که ذهنش را مشغول کرده بداند . اگر می توانید به سعید آقا کمک کنید

نایت اسکین

موضوع انشا: بعضی وقت ها دلم می خواهد بعد از نماز با خدا گفتگو کنم و بگویم:

 

خدای مهربان سلام :

من همیشه سوالات زیادی در ذهنم است که دوست دارم شما آن را جواب دهید بعضی وقت ها مادرم به سوالاتم جواب می دهد  که من به این جوابها راضی نمی شوم  ولی من دوست دارم جواب آنها را از خود شما بشنوم .

خدایا : چرا آمریکا و اسرائیل مردم بی گناه را می کشند واجازه نمی دهند آنها در آسایش زندگی کنند ؟ نایت اسکین

چرا آمریکا می خواهد به همه ی کشورها حکومت کند و نمی گذارد آنها پیشرفت کنند ؟نایت اسکین چرا آمریکا اجازه نمی دهد که ما ا ز انرژی هسته ای برای پیشرفت کشورمان استفاده کنیم ؟ وهمه چیز را برای خود می خواهد ؟ نایت اسکین

خدایا: من در فیلم های تلویزیون می بینم که کودکان کشورهای آفریقایی مانند اسکلت شده اند واز گرسنگی شکمهایشان باد کرده است وبعضی از آنها در حال مرگ هستند ، خدایا من میبینم

که سربازان آمریکایی مردم و کودکان عراقی را شهید می کنند وبه آنها ظلم می کنند ، خدایا چرا اسرائیل خانه های مردم فلسطین را بر سر آنها خراب می کند ودوست ندارد مسجد قدس باقی بماند ؟ نایت اسکین

چرا مردم فلسطین بعد از این همه سال نتوانستند کشور خود را نجات دهند ؟

چرا در کشورما بعضی خیلی پول دارند ولی به افراد نیازمند کمک نمی کنند ؟ مگر شاعر نمی گوید :

بنی آدم اعضای یک پیکرند                که در آفرینش ز یک گوهرند نایت اسکین

خدایا : من می دانم که شما همه ی این چیزها را می بینی و می دانی ، من می دانم که شما همه ی بندگانت را دوست داری و برای هدایت آنها، پیامبران را فرستادی تا در امنیت و آسایش باشند ولی بعضی ازاین مردم از این نعمت استفاده نمی کنند وبه حرف شما گوش نمی کنند . نایت اسکین

خدایا : اگر من جای شما بودم همه ی افراد ظالم و گناهکار را در عرض یک ساعت نابود می کردم  نایت اسکینتا دیگر کسی جرات نکند بر خلاف قران و دستورهای شما عمل کند ، اصلا دنیا را نابود می کردم تا دیگر کسی نباشد که گناه کند وشما و امام زمان (عج) را ناراحت کند ، آخر من از ناراحتی شما و امام زمان ( عج) ناراحت می شوم ودوست دارم که شما از دست بندگانت راضی باشی .

خدایا چرا حضرت آدم و حوا فریب شیطان را خوردند تا از بهشت رانده شوند ؟ نایت اسکین

خدایا : چرا به شیطان اجازه دادی تا کاری کند که مردم گناه کنند ؟ خدایا : شیطان را نابود کن تا همه از دست او راحت شوند . نایت اسکین

خدایا : شما که می توانی همه کاری انجام دهی ، کاری کن که مردم بدانند همه جا هستی و هر کار و هر چیزی را می بینی شاید دیگر این اتفاقات بد در دنیا بوجود نیاید  .نایت اسکین

خدایا :چرا حضرت علی (ع) مردم کوفه را نفرین نکرد تا آنها حضرت زهرا و او و بقیه ی امام ها را شهید کنند ؟

خدایا :چرا ملائکه به امام حسین کمک نکردند تا اورا اینگونه شهید کردند ؟

خدایا : چرا امام زمان (عج) ظهور نمی کند تا همه ی مردم را نجات دهد و دنیای خوبی را بوجود آورد ؟نایت اسکین

خدایا من خیلی سوال دارم چرا هیچ کس نمی تواند به من جوابهای خوب دهد ؟ نایت اسکین

خدایا : شما چقدر صبر داری ، کاشکی من مثل شما صبر داشتم تا ببینم آخر این کارها چه می شود ؟

خدایای خوب و مهربان ممنونم که به حرفهایم گوش دادیدو سوال آخرم:

خدایا: من جواب سوالهایم را باید از که بپرسم ؟

خدای خوب و مهربون : من شما را خیلی دوست دارم

امیدوارم شما هم از من راضی باشی .

سعید


نایت اسکین




زهرا تقوی راد
۰۰:۲۹۰۷
ارديبهشت

شب گریه های غربت مادر تمام شد

زینب (س) به گریه گفت که دیگر تمام شد

 

امشب اذان گریه بگوید بگو، بلال

سلمان به آه گفت: ابوذر! تمام شد

 

طفلان تشنه، هروله در اشک می کنند

ایام تشنه کامی مادر تمام شد


آن شب حسن (ع) شکست که آرام تر ! حسین (ع)

چشم حسین (ع) گفت : برادر! تمام شد


تا صبح با تو استن حنانه ضجه زد

محراب خون گریست که منبر تمام شد


زاینده است چشمه ی زهرایی رسول

باور مکن که سوره ی کوثر تمام  شد

 

باور مکن که فاطمه (س) از دست رفته است

باور مکن حماسه ی حیدر تمام شد


زهرا (س) اگرنبود حدیث کسا نبود

زینب (س) نبود و واقعه ی کربلا نبود...


شاعر استاد قزوه

 

زهرا تقوی راد
۱۸:۱۱۰۵
ارديبهشت

آسمان ، این شبها که می رسد عجیب بی قراری می کند و زمین داغ دلش تازه می شود و زخم شرمش سر باز می کند .

ملکوتیان حق دارندسر بر دیوار عرش بگذارند و های های گریه کنند .

و تنها خداست که می تواند تسلای دل علی (ع) باشد .

ماه حق دارد که گوشه ی اختفا را برای گریه اختیار کند و ستارگان چه کنند اگر سر بر شانه ی یکدیگر نگذارند و مصیبت را زبان نگیرند .

آن خانه ،نمی دانم آن شب به چه قدرتی بر پای ایستاده بود ،آن مدینه چه

مدینه ای بودکه چنین مصیبتی را تاب آورد و در هم نشکست آن چه قبرستانی

بود که به خود جرات داد فاطمه (س)را از علی (ع) جدا کند .  

گفنه اند در عاشورا وقتی زخم در جان خورشید نشست و زمین پیکر مبارک

حسین – قلب عالم امکان – را بر خویش قطعه قطعه دید ،به لرزه درآمد و آسمان تیره و تار شد

و غبار خشم خداوند از جای جنبید ،در آنجا سجاد علیه السلام دست بر زمین کوفت

و زمین را به آرامش خواند ،سر بر آسمان برداشت و آسمان را دعوت به سکوت کرد

. آسمان و زمین هر دو ، تنها در اجابت فرمان امام خویش آرام گرفتند ،دندان بر جگر نهادند ولی دم نزدند .

چه رازی بود در شهادت زهرا (س) که خانه فرو نریخت ،مدینه زیر و زبر نشد ،عمود خیمه ی آسمان نشکست و زمین متلاشی نگشت ؟

آفرینش این تحمل از کجا آورده بود ؟

اگر در عاشورا سجاد(ع) مشت بر زمین کوفت و آسمان را به آرامش خواند در آن

شب علی (ع) سر بر دیوار کائنات ،ملتقای زمین و آسمان محور آفرینش می سایید و با وجودبی قرار خویش ، همه را به آرامش می خواند .

صلی الله علیک یا فاطمه بنت رسول الله .    

بر گرفته از کتاب " خدا کند تو بیایی اثر سید مهدی شجاعی "  

ای کاش سجاد (ع) زمین و آسمان را به آرامش نمی خواند ای کاش علی (ع)

همه ی کائنات را به آرامش دعوت نمی کرد ای کاش و ای کاش و ای کاش

عجب صبری خدا دارد ، اگر من جای او بودم ...............

              

زهرا تقوی راد
۱۲:۴۹۰۴
ارديبهشت


                                            اگر آن مرد اعرابی، لگد زد مادر ما را

                                           به آه مادرم روزی، بگیرم حق زهرا را

ز جور دست اهریمن، دل عاشق همی خون است

رسن بر گردن مجنون، به خشم افکنده لیلا را

 

نصیحت گوش کن مادر و دست از ریسمان وا کن

کجا داند عرب فرق میان نوع گلها را

 

«بزن قنفذ غلافت را، که با این زن نخواهی یافت

به مسجد بیعت از حیدر، قلم کن دست زهرا را»

 

اگر دشنام دادند ت مکن نفرین، صبوری کن

زمین، لب وا کنی قطعا، ببلعد اهل دنیا را

 

فغان کاین غاصبان رذل بی انصاف و بی وجدان

چنان بردند روی خاک اراذل جسم بابا را

 

من از آن سیلی سنگین، که زهرا خورد دانستم

که خون از چادر خاکی، به مسلخ می برد ما را

 

عیان کن چهره ات جانا، چه سان رو گیری از حیدر

حجاب و چادر و معجر، چه حاجت چشم مولا را

 

حدیث از درّ و دریا گو، سخن از مرگ کمتر کن

مبر نام اجل مادر..... ، «صدا کن زینب اسما را...!»

 

ز شرم بی جوابی می شکافد لعل لب هر دم

 که پیمانت جز این باشد، چه کردی قلب طاها را

 

یگانه مرد میدان ها، گره افتاده در کارش

غم بی هم رهی آخر، کُشد یک مرد تنها را

 

غزل گفتی و چشمانت، میان بحر خونین خفت

زدی طوفان نگر اینک، چه کردی رنگ دریا را

 

سید محمد رضی زاده(وب:کاش می شد خدا را بوسید )
۲۷/۱/۹۱

 

زهرا تقوی راد
۲۲:۳۹۰۳
ارديبهشت

تا در بیت الحرام از آتش بیگانه سوخت               کعبه ویران شد حرم از سوز صاحب خانه سوخت

  درد را اگر بسیار عمیق باشد به زخم تشبیه می کنند و زخم را اگر بیش از حد سوزنده باشد به آتش ....


  ...و حرارت کدام آتشی می تواند با هرم حرارت قلب علی (ع) در بیست و پنج سال سکوت ،همچون خاری در چشم و استخوانی در گلوی او برابری کند .

   و حدیث درد علی (ع) و فاطمه (س) را چه کسی می تواند بیان کند ،چه کسی می تواند بفهمد ،چه کسی می تواند درک کند ، جز خدای علی(ع)و فاطمه (س) 

السلام  علیک ایتها الصدیقه الشهیده



زهرا تقوی راد
۲۲:۴۳۰۲
ارديبهشت


 اگر امروز که سلامت هستی ،شاکر نباشی ،زود دیر می شود .


اگر برای تغییر دادن اوضاع منتظر معجزه باشی ،زود دیر می شود .


اگر برای شاد کردن دلهای دیگران منتظر بهانه ای ،زود دیر می شود .


اگر برای دل جویی از یک دل شکسته کاری نکنی ، زود دیر می شود .


اگر قبل از تلاش کردن معتقد باشی که "از دست من کاری بر نمی آید "

زود دیر می شود .


اگر بجای اینکه کاری کنی دائم از خودت بپرسی " چرا من  ؟" زود دیر می شود .

حسرت همیشگی

حرفهای ما هنوز نا تمام

تا تو نگاه می کنی

وقت رفتن است 

باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود

آی..........

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان

چه زود دیر می شود .

( قیصر امین پور )



زهرا تقوی راد