خبرنامه دانشجویان ایران:علامه حسن زاده آملی شعری بدون نقطه در وصف پیامبر اعظم (ص) سرودهاند که بدین ترتیب است:
الله سر هر اسمی و رسمی الله مهار هر طلسمی
الله سرور روح سالک حامی و همای در مهالک
الله ورای کل کامل سر سلسله ی همه مراحل
محمود مسلم ملائک امار مطاع در ممالک
هم سالک و هم سلوک و مسلوک او مالک و ماسواه مملوک
هر حکم که داد هر دل آگاه سر لوحه حکم اسم الله
اسمی که در او دوای هر درد اسمی که روای مرئه و مرد
اسمی که مراد آدم آمد اسمی که سرود عالم آمد
سوداگر اگر در او دل آسود سودا همه سود دارد و سود
مر همدم کردگار عالم کی هول و هراس دارد و همّ
دل در حرم مطهر او گل گردد و هم معطّر او
هر دل که ولای وصل دارد همواره هوای وصل دارد
موسی که هوای طور دارد کی دل سر وصل حور دارد
ای وای مر آدم هوس را دل داده کام سگ مگس را
در وصل صمد رسد رصدگر در اسم احد رود سراسر
درگاه سحر مراد سالک دادار دهد علی مسالک
لوح دل آملی اوّاه دارد صور ملائک الله
یاد خطبه ی بدون نقطه ی حضرت علی (ع)افتادم .
روزها گذشت و گنجشک با خدا سخنی نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان می گفت : می آید من تنها کسی هستم که که غصه هایش را می شنوم و یگانه قلبی هستم که درد هایش را در خود نگه می دارد .
سرانجام گنجشک روی شاخه ای نشست فرشتگان چشم به لب هایش دوختند گنجشک باز هم چیزی نگفت و خدا لب به سخن گشود : "با من بگو آن چه سنگینی سینه ی توست "
گنجشک گفت : لانه ی کوچکی داشتم آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام . تو همان را هم از من گرفتی این طوفان بی موقع چه بود ؟ لانه ی کوچک من کجای دنیا را گرفته بود ؟ و سنگینی بغض راه را بر کلامش بست . سکوتی در عرش طنین انداز شد .
خدا گفت : ماری در راه لانه ات بود خواب بودی باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند آن گاه تو از کمین مار پر گشودی . گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود .
خدا ادامه داد : و چه بسیار بلاها که به واسطه ی محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی "
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت و های های گریه اش ملکوت خدا را پر کرد .
ای کاش محبت های خدا را درک کنیم خدایا ........
زین العرب به نقل از شرح المصابیح مى گوید : فاطمه ، بتول گسسته نام گرفت چون از جهت فضیلت و دیانت و تبار ، زنى از میان زنان نتوانست هم گون او باشد
.
هروى به نقل مناقب گوید : فاطمه بتول منقطع نام گرفت چون منقطع النظیر بود .
کمال الدین محمد بن طلحه الشافعى گفته : به فضیلت سجایاى منصوص ، اختصاص یافت که منحصر به او بود و به فضیلت ویژگى هایى متمایز شد که در لفظ نبوى آمده بود و به صفات شرف ممتاز گشت که روان هاى گرانمایه براى دست یابى به تنها یکى از آنها ، رقابت مى کنند . . .
شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبى آورده : مفاخر او فراوان است ، او بردبار ، دیندار ، نیکوکار ، قانع و سپاس گوى بود.
سلیمان کتانى ، نویسنده مسیحى لبنانى : فاطمه پاکدامن ، دخت فضیلت هاى پیامبر بود ، خصلت هایى که با نبوغ اخلاق و خلاقیت ، پربار شده بود . تن نزار او ، آوند روح شفاف بود تا اینکه در آن سرچشمه اى که پدرش از آن طلوع کرد محو شد .
بنت الشاطى دانشمند مصرى : او محبوب ترین دختر پیامبر در میان دخترانش
بود و شبیه ترین کس از جهت خلق و خوى و خلقت به پدر خود بود . . . خداوند تقدیر
کرد که از بین خواهرانش تنها او ظرف مطهر سلاله مطهر باشد و رویشگاه
پاک درخت تنومند اشراف آل بیت پیامبر . . . » .
استاد احمد شمس باصى در کتاب خود « نفحات من سیره السیده زینب » ، آورده : فاطمه در میان زنان دنیا بهترین بود و سرور زنان خواهد بود در آخرت .
دکتر على ابراهیم حسن گفته است که : زندگى فاطمه برگى منحصر به فرد است در میان
برگ هاى تاریخ که انواع عظمت ها را در او لمس مى کنیم . . . ما ، در برابر شخصیتى
قرار داریم که توانست در جهانى پدیدار شود در حالى که دورادور او هاله اى از
فرزانگى و شکوه فرا گرفته بود ، فرزانگى که منبع آن کتاب هاى فیلسوفان و دانشمندان
نیست بلکه تجارب روزگار است که لبریز از دگرگونى ها و پیشامدهاى ناگهانى است و
شکوهى که نه از پادشاهى یا ثروت که از اعماق جان او سرچشمه گرفته بود . شاید عظمت
فاطمه بود که عایشه را واداشت تا بگوید : کسى برتر از فاطمه نیافتم مگر پدر او .
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع: اهل بیت (ع) عرشیان فرش نشین
شروع می شود این شعر بی تو با جمعه و ایستاده زمان بین این دو تا جمعه
چقدر بی تو جهان مثل جمعه بازار است و گفته اند که می آیی از قضا جمعه
مورخ چه زمانی ؟یک/یک/یک بود که انتظار تو آغاز شد الی جمعه
و جمعه روز جهانی توست در تقویم چنان که از همه دنیا است روز ما جمعه
امام جمعه ی دنیا ،تو را خدا دیگر بیا تمام کن این انتظار را جمعه
مریم آریان
اللهم عجل لولیک الفرج
آقای من !
مولای غریب من !
ای مسافر بیابان تنهایی من !
من از تصویر این غربت و غم ناتوانم .
از کجا آغاز کنم ؟ از خود بگویم یا از دیگران ؟ از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد !
می خواهم به سوی تو برگردم، یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی، می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری، می دانم در همان لحظه ها، روز ها و سالهای غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم اما تو چون پدری مهربان دورادور مرا زیر نظر داشتی ...... .
البته که، ما مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین(ع) را به حق اول مظلوم عالم می دانیم .
هر ساله در ایام فاطمیه به یاد مصائب و مظلومیت حضرت فاطمه (س) اشک ماتم می ریزیم .
به هر مناسبت و در هر مصیبتی بر مظلومیت سیدالشهداء(ع) و اهل بیت مکرمش می گرییم .
شنیدن نام قبرستان بقیع ما را از خود بی خود می کند و اندوه را بر دلهایمان می نشاند !!
بر غربت امام موسی بن جعفر(ع) در سیاهچالهای بغداد اشک غم از دیدگان جاری می سازیم .
با تمام وجود آماده زیارت امام رضا(ع) می شویم و ایشان را غریب الغربا می نامیم !
امام دهم و یازدهم را عسکریین لقب داده ایم و مظلومیتی بالاتر از این برای آنها قابل تصور نمی دانیم .
اما اما ........ به غربت امام زمانمان کمتر اندیشیده ایم یا اصلا فکر نکرده ایم !!!!
ای کاش مهد کودکم مهد آشنایی با تو بود، ای کاش در کلاس اول دبستان، آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی می کرد و نام زیبای تو را سرمشق دفترچه تکلیفم قرار می داد .
در دوره راهنمایی، هیچکس مرا به خیمه سبز تو راهنمایی نکرد !
در سالهای دبیرستان، کسی مرا با تو که مدیر عالم امکان هستی، پیوند نزد !
در کتاب جغرافیای ما، صحبتی از ذی طوی و رضوی نبود ! (دعای ندبه
در کلاس تاریخ، کسی مرا با تاریخ غیبت، غربت و تنهایی تو آشنا نساخت !
در درس دینی، به ما نگفتند باب الله و دیان دین ، حق تویی !! (آل یاسین
دریغ که در کلاس ادبیات، آداب ادب ورزی به ساحت مقدس تو را گوش زد نکردند !!
افسوس که در کلاس نقاشی، چهره مهربان تو را برایم به تصویر نکشیدند !
چرا موضوع انشای ما به جای علم بهتر است یا ثروت، از تو و ظهور تو و روشهای جلب محبت تو نبود ! ؟ مگر نه اینکه بی تو، نه علم خوب است و نه ثروت ؟
کاش در کلاس زبان خارجی، زبان گفتگو و زبان ارتباط با تو را نیز که آشناترین و دیرینه ترین مونس فطرتهای بشری، به ما می آموختند .
در کلاس جغرافی قطب شمال و جنوب و در کلاس علوم قطب مثبت و منفی آهن ربا و خواص آن را شناختم، اما ندانستم که قطب عالم امکان تو هستی و چرا تو را به این صفت می نامند ؟ (السلام علیک یا قطب العالم
با مثبت بینهایت و منفی بینهایت در ریاضیات آشنا شدم. آن زمان کسی از این مفاهیم برایم مصداق عینی ترسیم نکرد. بعدها متوجه شدم که شما خاندان، اصل و منشأ همه زیبائیها و سرچشمه تمام خوبیها و معدن همه خیرات عالم هستید .
در کلاس شیمی وقتی سخن از چرخش الکترونها به دور هسته اتم به میان می آمد، اشارتی کافی بود تا من بفهمم تمام عالم هستی و ماسوی الله به گرد وجود شریف تو می چرخند .
ای کاش در کنار انواع و اقسام فرمولهای پیچیده ریاضی، فیزیک، و شیمی فرمول ساده ارتباط با تو را نیز به من یاد می دادند !
یادم نمی رود از کتاب فارسی، حکایت آن حکیم را که گذارش به قبرستان شهری افتاد و دید که روی همه قبرها سن فوت شدگان را 3 و 4 و 5 سال و مانند آن نوشته اند. پرسید آیا اینان همگی در طفولیت از دنیا رفته اند ؟ گفتند در این شهر، سن هر کس را معادل سالهایی از عمرش که در پی کسب علم بوده است محاسبه می کنند . کاش همانروز دبیر ادبیات ما گریزی به حدیث معرفت امام ( من مات و لم یعرف ............. ) می زد و می گفت که در تفکر شیعی، حیات حقیقی در توجه به امام عصر و معرفت و محبت و مودت او و مهمتر از آن، در برائت از دشمنان او معنا می شود .
درس فیزیک، قوانین شکست نور را به من آموخت، ولی نفهمیدم نور خدا تویی و مقصود از یهدی الله لنوره من یشاء ... (35 نور) نیز تویی، از سرعت سرسام آور نور برایم گفتند اما اشاره نکردند که شعاع دید معصوم تا کجاست و نگفتند که امام در یک لحظه می تواند تمام عوالم و کهکشانها را از نظر بگذراند و از احوال همه ساکنین زمین و آسمان با خبر شود .
وقتی برای کنکور درس می خواندم، کسی مرا برای ثبت نام در دانشگاه معرفت و محبت امام زمان (ع) تشویق نکرد !!
از فضای نیمه بسته مدرسه که وارد دانشگاه شدم، وضع از این هم اسف بار تر بود . بازار غرور و نخوت پر مشتری بود و اسباب غفلت، فراوان و فراهم !! مولای من در آنجا هم کسی برایم از تو سخن نگفت ! پرچمی به نام تو افراشته نبود ! کسی به سوی تو دعوت نمی کرد ! هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نکرد ! کارکرد دروس معارف و تاریخ اسلام، جبران کسری معدل دانشجویان بود !!! در آن عرصه نیز تو سهمی نداشتی و غریب و مظلوم همچنان از یاد رفته بودی .
اینک اما ... اما
در عمق ضمیر خود، تو را یافته ام، چندی است با دیده دل تو را پیدا کرده ام، در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام وجود حس می کنم، گویی دوباره متولد شده ام ! یادم می آید قبل از مشرف شدن به مشهد از دوستی حاجتهایش را سوال کردم، فقط و فقط او، از من خواست که دعا کنم سرباز شما باشد !! که من هم همان لحظه آرزو کردم ای کاش من هم شستن و اتو کشیدن لباسهای سربازان آن فرمانده را بر عهده داشته باشم !!!! مهدی جان شاید همین شد که تو برایم مهم و مهمتر شدی !! نمی دانم ؟!
ولی می دانم که، زندگی بدون تو که امام عصر و زمانه ای مردگی است و اگر کسی هم چون من، پس از عمری غفلت به تو رسید، حق دارد که احساس تولدی دوباره کند، حق دارد از تو بخواهد،از این لحظه او را رها نکنی، در فتنه ها و ابتلائات آخر زمان از او دست گیری کنی ،حق دارد به شکرانه این نعمت، پیشانی ادب و شکر بر خاک بساید و با خدای خود چنین زمزمه کند :
الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
فرج شما در بسیار دعا کردن برای فرج امام عصر(ع) می باشد .
"خوش آن روزی که مولا باز گردد"
" انا المهدی طنین انداز گردد"
برگرفته از وب عصر ظهور
تو را "غایب "نامیده اند چون "ظاهر" نیستی نه این که "حاضر" نیستی .
"غیبت " به معنای "حاضر نبودن " تهمت ناروایی است که به تو زده اند و انان که بر این پندارند فرق میان "ظهور" و "حضور" را نمی دانند .
آمدنت که در انتظار آنیم به معنای " ظهور " است نه "حضور " و عاشقانت که هر صبح و شام تو را می خوانند "ظهورت" را از خدا می طلبند نه "حضورت " را .
وقتی ظاهر می شوی همه انگشت حیرت به دندان می گزند و با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند و راست می گویند چرا که تو در میان مایی.
جمعه که از راه می رسد صاحبدلان " دل " از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله ی دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را انتظار می کشند .
و اینک در ایام فاطمیه با دلدادگانی از خیل مشتاقانت از مادر پهلو شکسته ات خواهانیم تا :
برای ظهورت دعا کند
برای مظلومیت" سید علی" عزیز دل ما دعا کند
برای دل شکسته ی ما دعا کند
برای ...
ما را بکشت این غم چشم انتظاریت
اللهم عجل لولیک الفرج
شش گوشه زهرا (س)
از یک طرف سیلے
از یک طرف دیوار
از یک طرف در
از یک طرف مسمار
از یک طرف پهلو
از هر طرف آتش!
برگرفته از وب (کاش می شد خدا را بوسید
سید محمد رضی زاده )
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
یاس کبود
سراینده ؟؟؟
ای کاش فدک این همه اسرار نداشت ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
فریاد دل محسن زهرا (س)این است ای کاش در سوخته مسمار نداشت
السلام علیک یا فاطمه الزهرا