زنده بودن ، حرکتی است افقی ، از گهواره تا گور
اما زندگی کردن ، حرکتی است عمودی از زمین تا آسمان
تا ما کدامین را برگزینیم زنده بودن یا زندگی کردن را ؟
زنده بودن ، حرکتی است افقی ، از گهواره تا گور
اما زندگی کردن ، حرکتی است عمودی از زمین تا آسمان
تا ما کدامین را برگزینیم زنده بودن یا زندگی کردن را ؟
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته
بریز آب روان تا من، بشویم مخفی از دشمن
تنش از زیر پیراهن، ولی آهسته آهسته
ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش
تو خود ریز آب بر رویش، ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نورچشمانم حسین ای راحت جانم
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته
روم شب ها سراغ او، به قبر بی چراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته
**************************************************
بر دوش می گذارد و از خانه می برد
امشب، علی حقیقت پهلو شکسته را
آجرک الله فی مصیبه امک یا بقیه الله
مگر نه این که عیادت بیمار ثواب دارد
یابن الزهرا : ما را به مدینه به عیادت مادرت ببر
عیادت کنندگان مدینه، فقط نمک بر زخم مادر پهلو شکسته ات می پاشند .
سالگرد ملکوتی دو عزیز آسمانی ،دو فدایی ولایت ،سید شهیدان اهل قلم (سید مرتضی آوینی )
و شهید صیاد شیرازی را هرگز فراموش نخواهیم نکرد چرا که :
آن کسی که در راه حق و ولایت قدم گذارد تا ابد فراموش نخواهد شد .
یادشان گرامی
نامشان پایدار
دعایشان بدرقه ی راهمان
انشاالله
روزی هزار بار دلت را شکسته ام بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هر بار این تویی که رسیدی و در زدی هر بار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول می دهم آدم شوم ولی هم عهد خویش ،هم دلتان را شکسته ام
اللهم عجل لولیک الفرج
یاس کبود
باید از فقدان گل، خونجوش بود در فراق یاس، مشکی پوش بود
یاس ما را رو به پاکی می برد رو به عشقی اشتراکی می برد
یاس یک شب را گل ایوان ماست یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح، پرپر می شود راهی شبهای دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیّـت است یاس استنشاق معصومیّـت است
یاس بوی حوض کوثر می دهد عطر اخلاق پیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه می چکانید اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می ریزد علی مانند رود بر تن زهرا: گل یاس کبود
گریه کن زیرا که دُخت آفتاب بی خبر باید بخوابد در تراب
این دل یاس است و روح یاسمین این امانت را امین باش ای زمین
نیمه شب دزدانه باید در مغاک ریخت بر روی گل خورشید، خاک
احمد عزیزی
السلام علیک یا فاطمه الزهرا