شب نهم : سقای تشنه لب
حج عباس
چون کمر بهر طواف عشق بست
در طواف اولش افتاد دست
طوف دوم در مصاف داورش
شد فدای دوست دست دیگرش
طوف سوم خون به جای اشک خورد
تیر دشمن آمد و بر مشک خورد
طوف چهارم داشت عزم ترک سر
کرد پیش تیر چشمش را سپر
طوف پنجم از عمود آهنین
گشت سرو قامتش نقش زمین
گشت در طوف ششم از تیغ تیز
عضو عضوش قطعه قطعه ریز ریز
طوف هفتم داده بود از کف قرار
خویشتن را دید در آغوش یار
با زبان حال می گفتش بتول
آفرین عباس من حجت قبول
آفرین عباس من حجت قبول