مقتدر باشی، یعنی مولفههایی که
نشانه اقتدار و قدرت داخلی، منطقهای و جهانی است را دارا باشی و بعد غرب تلاش کند
با تبلیغاتش اثبات کند که مولفههای قدرتت چندان هم موثر نیست و نه تنها موثر نیست
که در میان کشورهای جهان منزوی هستی.
طبیعی است که تلاش میکنی، مولفههای قدرتت را به نحوی به صورت موثر
به کار ببندی که خیلی از کشورهای جهان، مجبور شوند با تو به تعامل بپردازند. مصر
برای اینکه بتواند در منطقه نقش آفرینی کند، به کشورت سفر کند و قطر برای اینکه از
قافله جا نماند خودش را به کنفرانس جهانی که تو میزبانش هستی برساند و دبیر کل
سازمان ملل با اینکه غرب فشار زیادی به او وارد کرده، برای حفظ پرستیژش هم که شده
در کنفرانست حاضر شود.
و تو تبلیغ میکنی که بر خلاف
ادعای غرب، ایران منزوی نیست و بیش از هشتاد کشور به دعوت ایران پاسخ مثبت دادهاند
و غرب در ادعای انزوای ایران شکست خورده است.
تا اینجا بحث جدیدی مطرح نشده است، مثل سی وسه سال گذشته غرب مدعی
انزوای ایران بوده و تو هم مثل سی و سه سال گذشته در برهههای مختلف از جمله موضوع
افغانستان، لبنان، عراق، فلسطین، سوریه و پرونده هستهای نشان دادهای که آنگونه
که غرب میگوید منزوی نیستی و برای خودت مقتدری و حوزه نفوذ و تاثیرگذاری خاص خودت
را داری.
اما داستان از آنجا شروع میشود که
در خبرها میخوانی بیش از
هفتاد وزیر کشورهای مختلف در اجلاس نم در تهران شرکت کردهاند، آماری که شاید در
مجامع عمومی سازمان ملل هم به ندرت بدست بیاید. بی اختیار به یاد سخنان همین چند
ماه پیش هاشمی رفسنجانی میافتی که در مصاحبه با طیف نیویورکیها از شرایط بد
ایران در عرصه بینالملل میگوید: «از نظر خودم، فکر میکنم رویه فعلی مطلوب نیست.
البته آقایان در اظهارات خود میگویند میخواهیم با همه دنیا رابطه داشته باشیم و
همکاری کنیم. در صحبت، با حرفهای دولتهای گذشته فرقی ندارد. ولی عمل کردن به این
خواست آن گونه نیست که الان آقایان رفتار میکنند. بالاخره بیجهت نیست که روابط
ما با کشورهای همسایه در این مقطع اینگونه تیره شده است.»
یا مصاحبه نظریهپرداز «واقعگرایی امریکایی» در ایران را به خاطر میآوری که شرایط بد
ایران در عرصه بین الملل را که مفروض گرفته است هیچ، علت آنرا به چالش کشیدن نظام
بین الملل از سوی ایران میداند و راه برون رفت از این شرایط را اصلاح رویه و به
چالش نکشیدن نظام بین الملل. سریع القلم در مصاحبه مفصلش که سندی تاریخی از
وادادگی طیفی از روشنفکران ایرانی به تفکر و تمدن غربی است میگوید: «اینکه الان
روابط ما با عربستان در بدترین شرایط30 سال گذشته است، اینکه با اغلب همسایگان
مشکل داریم، برمی گردد به ذهنیتی که از خودمان و جهان داریم. حالایا جهان اشتباه
می کند یا ما.»
مقتدر باشی و حتی لس آنجلس تایمز هم به
این اعتراف کند که امریکا نتوانسته است پس از سی سال تلاش اقتدارت را بشکند و
آنوقت در داخل با مظلومیت تمام متهم باشی به اینکه شرایط سیاست خارجی و جایگاه بینالمللیات
در بدترین شرایط و حالات است. آن هم از طرف همانهایی که بانی خفتبار ترین دوران
سیاست خارجی ایران پس از انقلاب اسلامی بودهاند. اینجاست که با عمق وجود درک میکنی مقتدر مظلوم یعنی چه!
اینجاست که یاد این صحبت آقا میافتی که « جمهورى اسلامى نظامى است که
تمام ارکان اقتدار معنوى در او جمع است؛ مقتدر است، امامقتدرِ مظلوم.»
و شاید اگر این بیان آقا را مرور
کنی بیشتر به عمق مظلومیت این مقتدر مظلوم واقف می شوی آنجا که میفرماید: « در زمینهى ارتقاء جایگاه
کشور در عرصهى سیاست خارجى و مسائل بینالمللى هم همین جور است. امروز در عرصهى
سیاست خارجى، ثقل و وزنهى کشور با چند سال قبل تفاوت دارد؛ ما در مسائل،
تأثیرگذاریم؛ اینها مهم است. در حوادثى هم که پیش آمده، ما تأثیرگذار بودهایم -
که آن، داستان جداگانهاى دارد - به نظر ما آن هم خیلى مهم است.»
منبع www.naderi.blogfa.com