۱۹:۱۵۱۴
اسفند
مرد روستایی فقط یک پسر داشت ،چند سالی اورا به آکسفورد فرستاد تا تحصیل کند .جوان تحصیل کرده در یکی از تعطیلات به روستا بازگشت تا از پدر و مادرش دیدار کند .
یک شب وقتی آماده ی صرف شام شدند جز دو تکه مرغ غذای دیگری نداشتند ، پدر رو به فرزند تحصیل کرده کردو گفت " فرزانه فرزند همانطور که می دانی مخارج زیادی متحمل شدم تا تو را به دانشگاه فرستادم ، حالا خیلی میل دارم بدانم در آنجا چه اموخته ای ؟؟
جوان عاقل گفت : " پدر عزیز ، سفسطه آموختم با این علم می توانم ثابت کنم که در حال حاضر داخل این بشقاب غذا سه تکه مرغ بریان وجود دارد . "