امیر قافله ی عشق

**شاید این جمعه بیاید ،شاید **

**شاید این جمعه بیاید ،شاید **

امیر قافله ی عشق

جان و دل عاشقان نذر ولای علی
نذر علمدار عشق حضرت سید علی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندها

حماقت بزرگ ؟؟؟؟

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۱۵ ب.ظ

 

جوان یک تکه از مرغها را برداشت و بالا گرفت و گفت " ببین پدر این یک تکه مرغ " و بلافاصله با سرعت زیاد هر دوتکه مرغ را بالا گرفت و گفت " این هم دو تکه مرغ " سپس به سرعت گفت " یک تکه مرغ و دو تکه مرغ می شود سه تکه . بنابراین ما امشب سه تکه مرغ داریم "

پدر یکی از مرغها را برداشت برای خودش و دیگری را داد به همسرش سپس گفت " من سهم خودم را می خورم مادرت نیز سهم خودش را خواهد خورد ، تو نیز با این اثبات جانانه ات سومین تکه مرغ را بردار و بخورو چون غذای دیگری نداریم و  قول بده که حتما ان را خواهی خورد ."

و چنین شد که فرزانه فرزند ان شب را بدون شام به سر برد . _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_  

نتیجه : چه حماقت بزرگی است فرستادن فرزند به دانشگاه تا بعضی علم های بی مصرف را بیاموزد .

(منبع : کتاب صد افسانه ی شیرین )  

 

سلام عزیزم

 

با ربط نوشت : یعنی من اشتباه کردم به دانشگاه رفتم و حماقت کردم فرزندم را نیز فرستادم . اوووووووووووووووووه خدای من  _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

۹۱/۱۲/۱۴

نظرات  (۷)

سلام
با تشکر از شما به خاطر ارسال مطالبتون در سایت "tobenvis.com"
مطلب شما با آدرس: http://tobenvis.com/new.aspx?id=114
در این سایت منتشر گردید .
منتظر مطالب خوب شما هستیم...
توبنویس جایی برای نخبگان...

هدیه سایت توبنویس به شما افسر جنگ نرم :
امام علی علیه السلام فرمودند:
مَن رَغِبَ فی نَعیمِ الآخِرَةِ قَنَعَ بِیَسیرِ الدُّنیا؛

کسى که به نعمت‏هاى آخرت راغب باشد، به اندکِ دنیا قناعت مى‏ورزد.
غرر الحکم، ح 8507
پاسخ:
سلام

متشکرم

سلام خانم عزیزم
خانم من قول میدم اشتباه نکنم برم دانشگاه !!!اخ جون دیگه برای کنکور نمیخونم!!!! جمعه هم نمیرم ازمون بدم !!!!
با توجه به خط پایانی فکر کنم تو کامنت اولم سوتی داده باشم با کمال شرمندگی..
موفق باشید دوستتون دارم بدرود.
پاسخ:
سلام بر گلنار گل من

جرات داری درس نخون ، بعد من می دونم ویک شاگرد ......(-:

شما راحت باش آبجی . یعنی ما هم احمق بودیم رفتیم دانشگاه
پاسخ:
ای خواهر چرا ناراحت شدی ؟
 بعضی علم ها ، نه علم پر برکت شما (-:
شما سرورید
کی احمقه ؟؟؟دشمن

۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۴۶ یارشیخ عبدالزهرا(یارطلبگی و هزارویک...)
سلام علیکم مجدد
ماشاالله باور کنید اصلا نمیخوره بهتون!
-نیشخند-
یعنی اصلا فکرشو نمیکردم همسن مامان من باشین...
انشاالله عمر بابرکت و طولانی داشته باشید.
علی علی
پاسخ:
سلام
انشاالله سایه ی مادر بالای سرتان باشد
و در پناه حق زندگی موفقی داشته باشید

یا علی
۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۳۷ امـیـــــــــــــــــر قـافـلـه عـشـــق
[لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند]
[لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند]

آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است

از دوری تو پاره گریبان شدن بس است

کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست

یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است

یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟

یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است

[لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند]
[لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند][گل][لبخند]
پاسخ:
سلام
اللهم عجل لولیک الفرج

۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۳۱ یارشیخ عبدالزهرا(یارطلبگی و هزارویک...)
سلام علیکم خواهر خوبم
خدا قوتتان.
جالب بود! طفلی بچه میخواسته اظهار فضل کنه تا والدینشو شرمنده نکنه!
عجب بابای رندی داشته!
راستی مگه شما چند سالتونه که بچتون رفتن دانشگاه؟
من کی ام؟!
من یه فوضولم!-نیشخند-
پاسخ:
سلام
سن من که یک رازه ، می دونی که ؟(-:

شما یک گلی

۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۳:۳۹ دختران باباعطا
سلام علیکم
مطلب زیبایی بود. چه فرزند قدرشناسی

گزارشی از مراسم "ضیافت باباعطا" آماده کردم. فرصت کردید، تشریف بیارید
پاسخ:
سلام
حتما